سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آیات 24 تا 27 - مباحثات آنتیکی

آیات 24 تا 27

جمعه 85 اسفند 18 ساعت 1:5 صبح

إِنِّى إِذاً لَّفِى ضَلاَلٍ مُّبِینٍ‏(24)
اگر چنین کنم من در گمراهى آشکارى خواهم بود
إِنِّى ءَامَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ‏(25) 
( به همین دلیل ) من به پروردگارتان ایمان آوردم ، به سخنان من گوش فرا دهید .
قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِى یَعْلَمُونَ‏(26)
( سرانجام او را شهید کردند و ) به او گفته شد وارد بهشت شو گفت ایکاش قوم من مى دانستند .
بِمَا غَفَرَ لِى رَبِّى وَ جَعَلَنِى مِنَ الْمُکْرَمِینَ‏(27)
که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامى داشتگان قرار داده است .

این مؤمن مجاهد (حبیب نجار) براى تاکید و توضیح بیشتر افزود : هر گاه من چنین بتهائى را پرستش کنم و آنها را شریک پروردگار قرار دهم در گمراهى آشکار خواهم بود ( انى اذا لفى ضلال مبین ) . کدام گمراهى از این آشکارتر که انسان عاقل و با شعور در برابر این موجودات بى شعور زانو زند و آنها را در کنار خالق زمین و آسمان قرار دهد . این مؤمن تلاشگر و مبارز پس از این استدلالات و تبلیغات مؤثر و گیرا با صداى رسا در حضور جمع اعلام کرد : همه بدانید من به پروردگار شما ایمان آورده ام ، و دعوت این رسولان را پذیرا شده ام ( انى آمنت بربکم ) .
بنا بر این سخنان مرا بشنوید و بدانید من به دعوت این رسولان مؤمنم و گفتار مرا به کار بندید که به سود شماست ( فاسمعون ) .
در اینکه مخاطب در این جمله ، و همچنین جمله انى آمنت بربکم کیست ؟ ظاهر آیات قبل نشان مى دهد که همان گروه مشرکان و بت پرستانى هستند که در آن دیار بودند ، تعبیر به ربکم ( پروردگار شما ) نیز منافاتى با این معنى ندارد ، چرا که این تعبیر در آیات زیادى از قرآن مجید در برابر کفار و به هنگام بیان استدلالات توحیدى آمده است .
و نیز جمله فاسمعون ( به سخنان من گوش فرا دهید ) مخالفتى با آنچه گفته شد ندارد چرا که این جمله را براى دعوت آنها به پیروى از گفتار خویش ذکر کرده ، همانگونه که در داستان مؤمن آل فرعون آمده ( آنجا که خطاب به فرعونیان مى گوید : یا قوم اتبعون اهدکم سبیل الرشاد : اى قوم من از من پیروى کنید تا شما را به راه راست هدایت کنم ( غافر - 38 ) .
و از اینجا روشن مى شود اینکه بعضى از مفسران گفته اند مخاطب در این جمله همان رسولانى هستند که از سوى خدا براى دعوت این قوم آمده بودند و تعبیر به ربکم و جمله فاسمعون را قرینه بر آن گرفته اند هیچگونه دلیلى براى آن در دست نیست .
اما ببینیم عکس العمل این قوم لجوج در برابر این مؤمن پاکباز چه بود ؟ قرآن سخنى از آن به میان نمى آورد ، ولى از لحن آیات بعد استفاده مى شود که آنها بر او شوریدند و شهیدش کردند .
آرى سخنان پر شور و هیجان انگیز او که با استدلالاتى قوى و نیرومند و نکاتى جالب و دلنشین همراه بود در آن قلبهاى سیاه و سرهاى پر از مکر و غرور نه تنها اثر مثبتى نگذاشت بلکه چنان آتش کینه و عداوت را در دلهاى آنان برافروخت که از جا برخاستند و با نهایت قساوت و بى رحمى به جان این مرد مؤمن شجاع افتادند ، به روایتى او را سنگباران کردند و پیکرش را چنان آماج سنگها ساختند که بر زمین افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد ، در حالى که پیوسته این سخن را بر لب داشت که خداوندا این قوم مرا هدایت کن که آنها نمى دانند .
و به روایت دیگرى او را زیر پاها چنان لگدمال کردند که روحش به آسمان پرواز کرد .
اما قرآن این حقیقت را با جمله جالب و سربسته اى بیان کرده ، مى گوید : به او گفته شد وارد بهشت شو ( قیل ادخل الجنة ) .
این تعبیرى است که در باره شهیدان راه خدا در آیات دیگر قرآن آمده است : و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون : گمان مکن کسانى که در راه خدا کشته شدند مردگانند ، بلکه آنها زنده جاویدند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند ( آل عمران - 169 ) .
جالب اینکه این تعبیر نشان مى دهد که شهادت این مرد مؤمن همان ، و داخل شدن او در بهشت همان ، آنچنان فاصله میان این دو کم و کوتاه بوده است که قرآن مجید در تعبیر لطیفش به جاى ذکر شهادت او؛ دخول او را در بهشت بیان کرده ، و چه نزدیک است راه بر شهیدان ، راه بهشت و سعادت جاویدان ! روشن است منظور از بهشت در اینجا بهشت برزخى است ، چرا که هم از آیات و هم از روایات استفاده مى شود که بهشت جاویدان در قیامت نصیب مؤمنان خواهد شد همانگونه که دوزخ نیز در مورد بدکاران چنین است .
بنا بر این بهشت و دوزخ دیگرى در عالم برزخ است که نمونه اى از بهشت و دوزخ رستاخیز مى باشد ، چنانکه در روایت امیر مؤمنان على (علیه السلام) در مورد قبر وارد شده است : القبر اما روضة من ریاض الجنة او حفرة من حفر النیران : قبر یا باغى از باغهاى بهشت است یا حفره اى از حفره هاى دوزخ ! .
و اینکه بعضى احتمال داده اند این جمله اشاره به خطابى است که در روز قیامت به این مؤمن با شهامت و ایثارگر مى شود ، و جنبه مستقبل دارد نه حال ، بر خلاف ظاهر آیه است .
به هر حال روح پاک این مرد به آسمانها ، در جوار قرب رحمت الهى و در نعیم بهشتى ، شتافت ، و در آنجا تنها آرزویش این بود که گفت : اى کاش قوم من مى دانستند ( قال یا لیت قومى یعلمون ) .

اى کاش مى دانستند که پروردگارم مرا مشمول آمرزش و عفو خویش قرار داد و در صف گرامیان جاى داد ( بما غفر لى ربى و جعلنى من المکرمین ) .
اى کاش چشم حق بینى داشتند ، چشمى که با حجابهاى ضخیم و سنگین جهان مادى محجوب نگردد ، و آنچه را در پشت این پرده است ببینند یعنى تا اینهمه نعمت و اکرام و احترام خدا را بنگرند و بدانند در مقابل اهانتهاى آنها خداوند چه لطفى در حق من فرموده است ، اى کاش مى دیدند و ایمان مى آوردند اما افسوس ! در حدیث آمده است که پیغمبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلّم) فرمود : انه نصح لهم فى حیاته و بعد موته - این مرد با ایمان هم در حال حیات خود خیر خواه قوم خویش بود و هم بعد از مرگ آرزوى هدایت آنها را داشت .

جالب توجه اینکه او نخست تکیه بر موهبت غفران الهى مى کند ، سپس بر اکرام ، چرا که نخست باید با آب مغفرت روح و جان انسان از آلودگى گناهان پاک گردد و چون پاک شد بر بساط قرب و اکرام الهى جاى گیرد .
این نکته نیز قابل دقت است که اکرام و احترام و بزرگداشت الهى گرچه نصیب بسیارى از بندگان مى شود ، و اصولا تقوى و اکرام دوش به دوش هم پیش مى روند ان اکرمکم عند الله اتقیاکم ( حجرات - 13 ) ولى اکرام به طور کامل و بدون هیچگونه قید و شرط در قرآن مجید در باره دو گروه آمده است : نخست فرشتگان مقرب خدا که قرآن در باره آنها مى گوید : بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون : آنها بندگان گرامى خدایند که در سخن بر او پیشى نمى گیرند و فرمانش را به کار مى بندند ( انبیا - 27 ) و دیگر؛ بندگان کامل الایمان که قرآن از آنها به عنوان مخلصین یاد کرده ، و در باره آنها مى گوید : اولئک فى جنات مکرمون : آنها در باغهاى بهشت گرامى داشته مى شوند ( معارج - 35 ) .
به هر حال این پایان کار این مرد مؤمن و مجاهد راستین بود که در انجام رسالت خویش و حمایت از پیامبران الهى کوتاهى نکرد و سرانجام شربت شهادت نوشید و به جوار قرب رحمت خداوند راه یافت .

- نکته هاى آموزنده این داستان
از آنچه در آیات بالا پیرامون این داستان خواندیم مسائل بسیارى مى توان آموخت که از جمله امور زیر است : 
1 - افراد با ایمان در راه خدا هرگز از تنهائى وحشت نمى کنند ، همانگونه که یک فرد مؤمن همچون حبیب نجار از انبوه مشرکان شهر وحشت نکرد ، على (علیه السلام) مى فرماید ایها الناس لا تستوحشوا فى طریق الهدى لقلة اهله : اى مردم هرگز در طریق هدایت به خاطر کمى نفرات وحشت نکنید . 
2 - مؤمن؛ عاشق هدایت مردم است و از گمراهى آنها رنج مى برد ، حتى بعد از شهادتش نیز آرزو مى کند اى کاش دیگران مقامات او را مى دیدند و ایمان مى آوردند ! . 
3 - محتواى دعوت انبیاء خود بهترین گواه بر هدایت و حقانیت آنهاست ( و هم مهتدون ) . 
4 - دعوت به سوى الله باید خالى از هر گونه چشمداشت پاداش باشد تا اثر کند .
5- گاهى گمراهیها عامل مخفى و پنهانى ندارد بلکه ضلال مبین و آشکار است و بت پرستى و شرک مصداق روشن ضلال مبین محسوب مى شود . 
6 - مردان حق بر واقعیات تکیه مى کنند و گمراهان بر موهومات و پندارها . 
7 - اگر شوم و نکبتى وجود داشته باشد سرچشمه آن خود انسان و اعمال او است . 
8 - اسراف عامل بسیارى از بدبختیها و انحرافات است . 
9 - وظیفه پیامبران و رهروان راه آنها بلاغ مبین و دعوت آشکار در همه زمینه هاست ، خواه مردم پذیرا شوند یا نشوند . 
10 - اجتماع و جمعیت از عوامل مهم پیروزى و عزت و قوت است ( و عززناهما بثالث ) . 
11 - خداوند براى درهم کوبیدن یاغیان سرکش لشکرهاى عظیم آسمان و زمین را بسیج نمى کند ، بلکه با یک اشارت همه چیز آنها را در هم مى کوبد . 
12 - میان شهادت و بهشت فاصله اى وجود ندارد . 
13 - خداوند نخست انسان را از گناه شستشو مى کند و بعد او را در جوار رحمتش جاى مى دهد ( بما غفر لى ربى و جعلنى من المکرمین ) . 
14 - از مخالفت و سرسختى دشمنان حق نباید وحشت کرد چرا که این برنامه همیشگى آنها در طول تاریخ بوده است ( یا حسرة على العباد ما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزؤن ) .
چه حسرتى از این برتر و بالاتر که انسان درهاى هدایت را به خاطر تعصب و لجاجت و غرور به روى خود ببندد و آفتاب عالمتاب حق را نبیند . 
15 - ایمان آورندگان به انبیاء قبل از همه مستضعفان جامعه بودند ، ( و جاء رجل من اقصى المدینه ) . 
16 - همانها بوده اند که در راه طلب هرگز خسته نمى شدند ، و تلاش و کوشش آنها محدود به هیچ حدى نبود ( یسعى ) . 
17 - شیوه تبلیغ را باید از رسولان الهى یاد گرفت که از تمام روشها و تاکتیکهاى مؤثر براى نفوذ در دلهاى بیخبران استفاده مى کرد که نمونه اى از آن در آیه فوق و روایاتى که در تفسیر آن آمده است مشاهده مى شود . 
18- بهترین راه دعوت، دعوت عملى است. «انّى آمنت»
19- شهادت در راه حمایت از رهبر آسمانى و امر به معروف سابقه‏اى بس طولانى دارد.
20- میان شهادت و بهشت فاصله‏اى نیست. «قیل ادخل الجنّة»
21- مردان خدا حتّى بعد از مرگ و شهادت نیز در فکر زنده‏ها هستند. «یا لیت قومى یعلمون»
22- حیات و بهشت برزخى قبل از بهشت موعود است. «قیل ادخل الجنّة»
23- شهادت سبب مغفرت است. «بما غفر لى»

 پاداش و عذاب برزخ
در آیات بالا آمده بود که مؤمن مزبور بعد از شهادت در بهشت الهى جاى گرفت و آرزو مى کرد ایکاش بازماندگان از سرنوشت او آگاه مى شدند ، مسلما این آیات همانند آیات مربوط به شهیدان مربوط به بهشت جاویدان رستاخیز نیست که بر طبق آیات ورود در آن بعد از رستاخیز مردگان و حساب محشر صورت خواهد گرفت .
از اینجا روشن مى شود که ما بهشت و دوزخى نیز در برزخ داریم که شهیدان در آن متنعم ، و طاغیان همچون آل فرعون صبح و شام در برابر آتش آن قرار مى گیرند ، و با توجه به این مطلب بسیارى از مسائلى که در مورد بهشت و دوزخ وارد شده ، همانند آنچه در روایات معراج و امثال آن آمده است ، حل مى شود . 
بر اساس آنچه در تفسیر مجمع‏البیان آمده است، ماجرا مربوط به زمان حضرت عیسى است که دو تن از حواریین خود را براى دعوت مردم به شهر انطاکیه فرستاد و آنها در بین راه به حبیب نجّار برخوردند و او با معجزه‏اى که این دو تن نشان دادند، ایمان آورد.
آن دو به شهر وارد شدند، ولى مردم سخن آنها را نپذیرفتند و تکذیبشان کردند. حضرت مسیح، «شمعون» بزرگ‏ترین حوارى خود را به کمک آنها فرستاد و او توانست با به دست آوردن دل پادشاه، نظر او را به دست آورد و اکثر مردم به خدا ایمان آوردند.
البتّه این روایت که در دیگر کتب تفسیرى نیز آمده است، از دو جهت با متن قرآن سازگار نیست: زیرا اوّلاً ظاهر آیات قرآن، فرستادن پیامبر از سوى خدا براى این قوم است، نه یاران یک پیامبر و ثانیاً اگر اکثر مردم ایمان مى‏آوردند که عذاب بر آنها نازل نمى‏شد. 
بر اساس روایات، فردى که براى حمایت از فرستادگان الهى به شهر انطاکیه آمد، حبیب نجّار بود که از او به «صاحب یس» نیز تعبیر شده و در ردیف مؤمنِ آل فرعون که به حمایت حضرت موسى برخاست، شمرده شده است. 
امروزه شهر انطاکیه که میان حَلب و اسکندریه واقع است و جزو خاک ترکیه مى‏باشد، پس از «بیت‏المقدّس» دوّمین شهر مورد توجّه مسیحیان است.



نوشته شده توسط : ماری

افاضات [افاضه]